پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

چقدر دیر اومدیم ایندفعه...

سلام عزیز دلم الان نزدیک یک ماهه که به تهران اومدیم و من اینترنت نداشتم تا برات مطلب بزارم اما بجاش حالا که اینترنت دایی مجید وصل شد با یه عالمه عکس اومدم روز سه شنبه دهم بهمن (هفده ربیع الاول) با چندتا از خاله ها تو خانه کودک دنیای نور قرار داشتیم. اینم چندتا عکس از اون روز:   فردای اون روز من و بابا رضا به اصفهان (علویجه) رفتیم تا دایی ببی(مجید) و وسایلش رو از خوابگاه بیاریم. اینم عکسهای سفر به وزوان و علویجه: پندار و بابا رضا زیر کرسی خونه پدر بزرگ مرحوم من: اتاق دایی توی خوابگاه : دایی سعید: پندار و دایی های مهربونش: ...
28 بهمن 1391

17 ماهگی پسرم

سلام عزیز دلم 17 بهمن ماه شما 17 ماهه شدی اما اون روز من اینترنت نداشتم تا برات این پست رو ثبت کنم. اما عیبی نداره ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است. مهارت های شما در این یکماه: دویدنت کامل شده و تعادلت کاملا حفظ میشه موقع دویدن. دست چپ و راستت رو میشناسی نسبتها رو سریع تشخیص میدی صدای حیوانات رو کم و بیش بلدی داری تمرین بپر بپر میکنی با هیچکس هم دیگه غریبی نمیکنی و سریع با همه ارتباط برقرار میکنی شب 17 ماهگیت تب کردی و من تا صبح پاشویه ات دادم اینم عکس 17 ماهگیت در حالی که تب داشتی: الهی هیچ بچه ای مریض نباشه که مامانش غصه بخوره (الهی آمین) ...
28 بهمن 1391
1